آینده روشنی برای خاورمیانه متصور نیست

دنا نما/ محمد زرین: یکی از اندیشمندان معاصر ماه پیش اعلام کرده بود که (جهان هرگز تا بدین حد برای زندگی بد نبوده است.) این دیدگاه که بی شک پس از تامل بسیار ابراز شده است، آنگاه قابل تامل‌تر می شود که بدانیم احتمالا خود این اندیشمند در کودکی خود جنگ جهانی دوم را که طی آن ملیون ها نفر در جهان کشته شدند هم درک کرده است، پس آیا جهان این سالها از جهان دوره جنگ دوم بدتر هم شده است؟
با اندکی تفکر متاسفانه به پاسخ مثبت می‌رسیم.به چند دلیل:
اول اینکه در دوره جنگ، در مناطقی از جهان جنگ کلاسیک جاری بود، هرچند در آن مناطق خونریزی و ناامنی و ویرانی حاکم بوده است، لکن در دیگر مناطق جهان آرامش نسبی حاکم بود.اما امروز از مشتریان رستورانی در استرالیا، اجماعی در معبد هندوهای تایلند در شرق آسیا، تا دختران دانش آموز نیجریه در غرب آفریقا، از مسافران مترو مادرید تا تماشاگران ماراتن در قلب آمریکا، همه طعم تلخ تروریسم را می چشند، و این شهروندان غیرنظامی‌اند که هرلحظه باید احساس خطر کنند.
دوم اینکه در دوره جنگ، خبری از بسیاری از دردهای امروز بشر نبود.مثل چه دردهایی؟ مانند خطر بنیاد گرایی، جنگ فرقه‌ای، تروریسم، عملیات های انتحاری.
یک جنگ حاکم بود بین دو قطب مهم، متفقین و دول محور، این هردو هم سایر مناطق برای خود متحدینی دست و پا کرده بودند، اما هدف اصلی آغازگر جنگ که آلمان نازی بوده(جبران سرخوردگی ناشی از شکست و تسلیم آلمان در جنگ بین الملل اول بود، و یک راه این جبران، توسعه کشور آلمان بود) هرچند در سالهای پایانی جنگ هیتلر دست به قتل عام یهودی ها و کولی ها زد، اما آن واقعه به نوعی استثناء بود بر قاعده جنگ کلاسیک.
اما دوره تلخ جهان که از همان سالهای اول بعد از جنگ شروع شد و تاکنون هم ادامه دارد، با چاشنی هایی همراه بود که نام برخی ها در بالا ذکر شد.جنگ در شبه جزیره کره،جنگ استقلال بنگلادش، جنگ ویتنام که در راستای مبارزه با توسعه کمونیسم بود، جنگ اعراب و اسراییل که آغاز گر یک نبرد تمام نشدنی، ایدیولوژیک، نژادپرستانه و فرسایشی میان فلسطین و اسراییلی ها بوده از آن جمله است.
ناسیونالیسم افراطی:
هرچه از ۱۹۴۵، سال پایانی جنگ دور می شویم، جنگ در کشورهای مستعمره شعله ور می شود، این استقلال طلبی هم خود به چاشنی نیاز دارد و آن ناسیونالیسم است، هر ملت برای تقویت روحیه استعماری و کسب پیروزی باید نژاد خود را بر دیگران برتر می دانست.و این خود گستره وسیعی را در برگرفت کوتاه همین ایران خودمان هم نمود عینی می یابد.در این دوره است که هند از زیر یوغ انگلستان رها می شود، آفریقا که هر گوشه از آن در دست یک کشور اروپایی چون فرانسه، انگلیس، بلژیک پرتغال و اسپانیا بوده در نبردی به دست اهالی آن دیار می افتد و کشوری مستقل می شود.
بنیاد گرایی:fonda mentalism
با گسترش رسانه ها، آیین ها ومذاهب، که ذاتا با رسانه، بهتر ازروشی قابلیت گسترش دارند، روز بروز در گستره وسیع تری تبلیغ می شود،این بود که هر آیین، و رهبران هر کیشی در رقابتی برای افزایش هواداران آیین مطلوب خود، دست به هرکاری میزند.تا اینکه نخستین جرقه های بنیاد گرایی زده می شود.نوعی ضرورت بازگشت به آن نوع از آیین که آن رهبر اول و بنیان گذار آورده است.جالب است بدانیم زادگاه بنیاد گرایی کشورهای اسلامی نبودند، بلکه برخی کلیساهای مسیحی و هندو های تند رو پیشگام این اندیشه خطرناک بوده اند.شاید اولین آفت بنیاد گرایی عدم توان در پذیرش جهان به شکل فعلی آن است.
بهرحال بنیاد گرایی از هر کجا شروع شد، در خاورمیانه بود که رشد و نمو کرد.باورهای خطرناکی که گاه در حجره های علمای اهل تسنن عربستان و گاه در مدارسی چون حقانی پاکستان پدید آمده و به اقصی نقاط صادر می گردیده است.قرایتی سخت خطرناک از اسلام.
عملیات انتحاری:
در اواخر جنگ دوم، هنگامی که آمریکا علیه ژاپن در اقیانوس آرام سخت درگیر بود، خلبانان هواپیماهای جنگی ژاپن که کشور را در آستانه تسلیم می دیدند، برای غرق کردن ناوها جنگی آمریکا، با شیرجه زدن هواپیمای خود را به کشتی های آمریکایی می کوبیده و سعی در غرق کردن آنان می کردند.شاید این نوع مبارزه اولین از نوع انتحاری بوده است.
بعد ها در جریان جنگ لبنان و فلسطین علیه اسراییل، بخاطر نابرابر بودن ادوات جنگی، این روش بسیار مورد استفاده گرفت.وعده بهشت، مهم ترین ابزار برای قانع کردن افراد برای انجام چنین عملیاتی بوده است.با همین روش است که محمد عطا، شهروندی که قاعدتا باید فردی دارای تحصیلات عالیه هم بوده باشد، هواپیمای خود را به برج های دوقلو می کوبد و خود و هزاران نفر دیگر را به کام مرگ می کشاند.
عملیات انتحاری به یکی از بدترین چالشها علیه امنیت جهانی بدل شده است.تمامی معادلات را به هم ریخته است، با همین روش در عراق آشوب زده بعد از صدام صدها هزار نفر کشته شدند.
وقتی فرد انتحاری هیچ علایمی ندارد، و عقل هم نمی پذیرد که کسی کاری کند و خودش زنده نباشد تا آثار کار خودرا ببیند،به معضلی حل نشدنی برابر ماموران امنیتی همه جای دنیا تبدیل شده است.و در کمال تاسف، این روزها این روش وحشیانه ترور، با نام مسلمانان گره خورده و آنان را در برابر شهروندان سایر کشورها روز بروز بدنام تر می کند.
جنگ های فرقه‌ای:
آن زمان که اندیشمندان واژه کثرت گرایی یا poloralismرا در راستای رواداری و بالابردن آستانه تحمل جوامع در برابر اندیشه های متفاوت بکاربردند،علمای اسلامی دربرابر آن به تندی واکنش نشان دادند.و پیروان خودرا هم به نپذیرفتن هرنوع عقیده جز آنچه آنها می گویند فرمان دادند.نتیجه آن شد که امروز می توان به ضرس قاطع گفت (تکفیر، حاصل نپذیرفتن کثرت گرایی است و بس.
(و این هم که روشن تر از خورشید است که(خشونت زاییده عدم مدارا ی حاصل از تکفیر است)
باری، امروز که جهان بدتر از همیشه تاریخ شده است، در یک کشور از آن که سوریه باشد، به باور کارشناسان همزمان هفت جنگ در جریان است.
(جنگ دولت سوریه علیه مخالفان میانه رو و تند رو)(جنگ داعش علیه جبهه النصره)(جنگ کردها علیه داعش)(جنگ روسیه علیه داعش)(جنگ ایتلاف به رهبری آمریکا علیه داعش )(جنگ کردها برای ایجاد کشور مستقل)و(جنگ حزب الله علیه داعش و جبهه النصره در حمایت از بشار اسد)
اگر سوریه را قلب خاورمیانه بدانیم، آیا در سالهای نزدیک می توان برای آن افق روشنی متصور بود؟
روزهای سیاه اروپا:
در یادداشتی که چندی پیش نوشتم عرض شد که حتی اگر درصد بسیار ناچیزی از این سیل مهاجران که به سوی اروپا روانه اند، تروریست باشند که به قصد انجام عملیات تروریستی و انتحاری درلباس پناهجو روانه اروپا اند، روزهای شیرین اروپا هم رو به زوال است.حال فاجعه پاریس اولین دستپخت داعش بود که درآن یکی دونفر از همین پناهجو نماها هم نقشی داشت.چرا که دو گذرنامه مصری و سوری در محل واقعه کشف شد.
بخش تلخ تر ماجرا این خواهد بود که بدانیم،
هرچه کشورهای اسلامی فریاد بزنند که این افراد و افکار مجرمانه آنان هیچ ربطی به اسلام ندارد، و هرچه هم رهبران کشورهای غیرمسلمان برای آرام کردن فضا، یا از روی اعتقاد فریاد برآورند که چنین افرادی را نمی شود مسلمان بحساب آورد، در عمل این شهروندان کشورهای غیرمسلمان هستند که روزبروز این اتفاقات را به نام اسلام و همه مسلمانان می‌نویسند، شاید عده ای هم به دنبال همین هدف هستند و قلبا، از چنین جنایاتی خشنود هم می شوند.بهر حال بنظر می رسد بعد از آنان که در این جنایات معلوم نیست (به کدامین گناه کشته می شوند)، این جمعیت میلیاردی مسلمانان اهل مدارا و متمدن هستند که قافیه را می بازند، فلذاست که با کمال تاسف (هیچ افق روشنی در برابر اهالی خاورمیانه قرار ندارد)

دنا نما: مقاله ای که خواندید از سری یادداشت های مخاطبین دنا نما است و انتشار آن الزاما به معنی تایید و یا رد تمام یا بخشی از آن نیست.

نظر خود را وارد کنید

آدرس ایمیل شما در دسترس عموم قرار نمیگیرد.